چه روزها یک به یک غروب شد نیامدی
چه اشکها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن~ تبر به دوش بت شکن!
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم ودلشکسته ایم نه...
برای عده ای ولی چه خوب شد نیامدی!
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح.. ظهر.. غروب شد.. نیامدی